من دل به تو دادم که غمم را برهانی
معشوق شوی یار شوی یا بمانی
دل تنگ توام بیا و برما نظری کن
گر راه تو بر کوی من افتاد خبری کن
مشتاق توام حال خراب است
درمان تویی و عشقت شراب است
می نوشم ازین جام توچه دانی
افسوس نشوی یارو بمانی
از این همه بی مهری تو من چه کنم رو
من ناز کنم تو نخری من چه کنم رو
جانم به لب آمد تو ولی هیچ ندیدی
در بی خبری امدی و زود پریدی .
من دل به تو دادم که غمم را برهانی
معشوق شوی یار شوی یا بمانی
دل تنگ توام بیا و برما نظری کن
گر راه تو بر کوی من افتاد خبری کن
مشتاق توام حال خراب است
درمان تویی و عشقت شراب است
می نوشم ازین جام توچه دانی
افسوس نشوی یارو بمانی