متن اهنگ,متن آهنگ غمگین,متن آهنگ شاد,متن آهنگ جدید,تکست آهنگ,لایریک آهنگ,تکست موزیک,متن موزیک
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه .
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه
آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای من
این تو این جان من شوق چشمان من عاشق حامی کشی زیبای من
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه
مثل تو دنیا ندیده فصل عشق ما رسیده
رونمایی کردی و یک شهر دستش را بریده
کفرم و دینم تو هستی هر چی میبینم تو هستی
بیستون ها می کنم من چون که شیرینم تا هستی
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه .
منتورا راحت نیاوردم به دست ای جان
بعد عمری بر دلت مهرم نشست ای جان
جز تو در قلبم دگر عشقی ندارم نه
غم شود پیدا مگر من میگذارم من
آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین ک خوش آمدی رویای من
این تو این جان من شوق چشمان من عاشق ها میکشی زیبای من
لعنت به شبهای بعد از تو
به دردی که ماند ازتو
به دادم نمیرسی
رفتی آواره شد خانه
ماندم غریبانه
لعنت به بی کسی
قلب من این چنین آسان نمیلرزید
عشقت اما به غم هایش نمی ارزید
دنیارا بردی همراهت به نابودی
دنیا غم شد مگر تو چند نفر بودی
منهمانم که دل از دنیا بریدم
با غمت آتش به باران می کشیدم
هرچه خواستی خواستم عشقی ندیدم
خاطراتم را چرا یادت نمانده
غصه ها من را به پایانم رسانده
بی وفا مهر و وفا یادت نمانده
قلب من این چنین آسان نمی لرزید
عشقت اما به غم هایش نمی ارزید
دنیارا بردی همراهت به نابودی
دنیا غم شد مگر تو چند نفر بودی .
من پریشان شده ی موی پریشان توام کفر اگر نیست بگویم که مسلمان توام
منگرفتار تو و موی سیاه تو شدم من سرکش بخدا رام و به راه تو شدم
وای من هر نفست معجزه ای تازه کند عشق آمد که مرا با تو هم اندازه کند
من که آتش شده ام به که تو دریا داری بی سبب نیست که در ساحل من جا داری
ماه کامل شده ای چشم حسودانت کور آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
آنچه خوبانهمه دارند تو یکجا داری
(لحن زیبای تو چشم سیاهت ای وای دلربایی و دلارام و نگاهت ای وای)۲
من که آتش شده ام وه که تو دریا داری بی سبب نیست که در ساحل من جا داری
ماه کامل شده ای چشم حسودان دکور آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری .
مو به مو قدم قدم به زلف تو قسم قسم رسیده عشق تو به جان من
به یاد تو نفس نفس بریدم از این قفس زندان است جهان من
عشقت چرا تاوان من شد رفتی غمت پایان من شد
از هر گناهی توبه کردم چشمان تو ایمان من شد
تو را چون جان خود میدانمت تو را چون سایه می پندارمت هرچه تو دوری من صبورم
مرا از غم جدا نمی کنی مرا یک دم صدا نمی کنی من که گذشتم از غرورم قبل از تو من عاشق نبودم
تو آمدی با هر نگاه مرا گرفتارم کنی این قرار ما نبود از عشق بیزارم کنی
به یاد تو من بیقرارم ای وای هنوز چشم انتظارم
تو را چون جان خود می دانمت تو را چون سایه میپندارمت هرچه دوری من صبورم
مرا از غم جدا نمی کنی مرا یک دم صدا نمی کنی من که گذشتم از غرورم قبل از تو من عاشق نبودم .